و در آن سال جيم پيامبر آمد. پوينده و جويندة شاديهاي ناپيدا. و با وي گروهي از فرشتگان بودند سوار بر اسبهاي سپيد كه جرقة سمهايشان كشتزارها را بسوزاند و پليدي را از دل مردمان بزدود. چنين گفت اوزيماندياس، سلام، سلام، سلام... 1
Monday, March 27, 2006
Friday, March 24, 2006
HAIKU
A ruler on the blank page
A cushion on the clean sheets
Outside, the butterflies
Among the blossoms in the breeze
A cushion on the clean sheets
Outside, the butterflies
Among the blossoms in the breeze
Saturday, March 18, 2006
Somebody said that if they wanted to illustrate me, they'd imagine a ruler!
What imagined line?
What crossing points on passionate curves?
What moving planes around still axes?
What ruler of abandoned depths?
What imagined line?
What crossing points on passionate curves?
What moving planes around still axes?
What ruler of abandoned depths?
چنان به چشمهايم نگاه كرد تا من آنها را برگردانم. زيرا در چشمهايش باز هم همان نگاه عجيب، نگاه بيزمان حيوانگونهاي را كه هيچ عصر و زماني نداشت ميديدم. 1
وي بردبارانه گفت: «بار ديگر دربارهاش صحبت خواهيم كرد. ميبينم افكاري در سر داري كه نميتواني بر زبان بياوري. اگر واقعاً چنين است آگاه باش كه تو هم نتوانستهاي طبق دركي كه از زندگي داري زندگي كني، و اين درست نيست. فقط افكار و انديشههايي ارزش دارند كه ما واقعاً طبق آنها بتوانيم زندگي كنيم..." 1
دميان، اثر هرمان هسه، ترجمة عدبالحسين شريفيان، ص 75
دميان، اثر هرمان هسه، ترجمة عدبالحسين شريفيان، ص 75