.زندگی را میل و امید به پیش میرانند و ایندو همواره با هم و همگامند
هرگاه یکی از میان برود فروغ زندگی به خاموشی خواهد گرایید. اندیشه که محصول خرد و دانایی است بدون ایندو هیچگاه نمیتواند به صورتهای این جهان جان ببخشد. اصلا این سردی و رنگپریدگی جهان را سبب چیزی نیست جز همین سایه اندیشه که ابر خرد و دانایی بر جهان افکنده. اما میل و امید را تنها پناهگاه زیر همین سایه است و هرگاه این نبود هر دوی آنها در درخشش حقیقت میسوختند. این ابر خرد و دانایی است که آندو را از گزند تابش واقعیت مصون داشته است. و اندیشه تنها بستری است که میل و امید میتوانند در آن بارور شوند. هر چند بستری سخت و ناراحت. آنچه میل و امید میزایند میل و امید است و هر چه ایندو بیشتر باشند، ابری بزرگتر از خرد و دانایی لازم است تا پاسشان دارد. و این چنین با زایش این دو سایه گسترده تر و دنیا تاریکتر و سردتر میشود. میل و امید آنقدر آسیب پذیر و شکننده اند که نمیتوانند بدون این پرده حایل درخشش حقیقت هستی را تاب آورند، از طرفی سرما و تاریکی این سایه نیز مرگ آور است. اما هم آغوشی میل و امید در بستر اندیشه چنان گرمایی تولید میکند که زندگی از آن جان میگیرد و در پرتو آن تلالو رنگ و درخشش زیبایی به صورتهای این جهان باز میگردد. موسیقی، ادبیات و هنر بطور کلی از نمودهای پرجلوه همین شعله اند. شعله ای که خود پاره ای از حقیقت هستی است
0 Comments:
Post a Comment
<< Home